زیارلو

مطالب متنوع و جالب

زیارلو

مطالب متنوع و جالب

سکوت

براستی این سکوت چیست؟چرا ما برای اینکه چیزی نمیدانیم سکوت میکنیم ؟(اشاره دارد به خودم!!!!) برای آنکه به آرامش برسیم سکوت می کنیم حتی بعضی وقتها از شدت هیجان و احساسات زبان دیگر یاری انتقال حس ما نمی شود ما سکوت می کنیم و لبخند یا اشک یا بوسه را جایگزین آن می کنیم؟ براستی اگر در موسیقی سکوت و ضرب وجود نداشت چه فاجعه ای بوجود می آمد؟آیا خداوند هم سکوت می کند؟ چرا من باید بعد از نه ماه آشنایی با شفا خودم رو معرفی کنم؟اصلا سکوت خوب است یا بد ؟......
{قلب شما در سکوت و آرامش ، به اسرار روزها و شبها شناخت می یابد ولی گوشهایتان در حسرت و آرزویند که آوای چنین شناختی را که بر قلبهایتان فرود می آید ، بشنوند . 7}
عالم ما آدمها، عالم سکوت های سودمند است، عالم رازهای سربه مُهری که تنها اهالی دل می توانند نقاب از رخساره اش برگیرند. برای همین است که خطوط پنهانی در عالم ما ها وجود دارد که فهمیده می شوند اما دیده نمی شوند(آنچه اصل است نادیدنیست).{ فرهنگ سکوت، از جمله اموری است که انسان کمتر آن را تجربه کرده است1.} {سخن گفتن به موقع و سکوت نمودن به موقع نشانه عقل است.8}
عقل آدمی را به دره قال و قیل می افکند. در قلمرو محدود کثرت، هرچه هست سر و صداست. سکوت، از آن وادی عشق است
{نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به زبانی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گر چه در خلوت راز ِدل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست
سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست
2}
{اگر در مورد شما بد گفتند سکوت کنید .9}
توجه کردن به راز سکوت و پی بردن به ارزش و اهمیت آن، بدون برخورداری از ظرافت اندیشه و لطافت فکر امکان پذیر نمی باشد. در بسیاری از کتاب های عارفان، سکوت جایگاه بسیار ارجمندی دارد. مولانا از عارفانی است که به آفت های زبان توجهی ژرف دارد و سکوت را امری اخلاقی می شمارد. در سکوت اخلاقی، سالک طریق در هنگامه های درنوردیدن منازل مختلف، سکوت را در مقام عمل به کار می گیرد. او یقین دارد که پُر گفتن و درازه گویی و درازه پردازی از نشانه های مسلم کم خردی است. بسیار گفتن و مکرر گفتن به سالک طریق، فرصت و فراست محاسبه خویشتن خویش را نمی دهد.
{برای کسب گنج سکوت ، بارگاه دانش ات را بزرگتر بساز .
10}
در روایات آمده است که کمال العقل الصمت؛ به این معنا که وقتی عقل و خرد به کمال می رسد و آدمی به بلوغ عقلانی دست می یابد، خاموشی برمی گزیند و سکوت اختیار می کند. {یعنی هرگاه عقل کامل شود سخن هم کمتر می شود3
}
{یا درست حرف بزن یا عاقلانه سکوت کن .
11}
در عرفان های سرخپوستی و بودایی و شرقی و غربی نیز، این معنا وجود دارد که سالک و عارف می بایست دوره های سختی را برای کسب این مقام بکوشد و راه و روش سکوت را بیاموزد.
{سکوت، باغ خرد است.
12}
مشکل این جاست که آدمی به طور طبیعی نمی تواند خاموش باشد. هر چند که دندان به لب گزیده و خاموش به کنجی نشسته باشد، ولی در دل او غوغایی است که از بیرون او بیشتر است.
{گاهی سکوت بیش از هر استدلالی به ما کمک می کند 13
}
زرتشت با حرکت از دنیای مادی به دنیای اشراق چراغی را روشن کرد که بشریت تا به امروز از آن استفاده فراوانی برده است. زرتشت عالم صغیر انسانی را مشابه عالم کبیر می شناسد و شناخت عالم کبیر را تنها از طریق عالم صغیر ممکن می داند و اساساً همه اینها مبنی بر احادیثی است «من عرف نفسه فقد عرف ربه».
{ای شده غافل ز امر من عرف
چون خزان مغرور بر مشتی علف
سیر کن در نفس خود اندیشه ساز
کارها برخود مکن دور و دراز
هرچه در آفاق موجودات هست
همچنان تمثیل آن در انفس است
عالم صغری است آن بی آن و این
عالم کبری در انفس دان یقین
چون شدی زین عالمین آگاه تو
ره بری در قدرت الله تو
4 }
{به زبان اجازه نده که قبل از اندیشه ات به راه افتد.14}

{به غیر شهد خموشی کدام شیرینی است
که از حلاوت آن لب به یکدگر چسبد 5}
مولانا مخاطبان خود را به دو دسته تقسیم می کند؛ آنان که زبان رمز می دانند و آن ها که زبان رمز نمی دانند. ویژگی دیگری که مولانا به وسیله آن زبانش را متمایز می کند، موجز کردن سخن است. زبان کلامی نزد مولانا بسیار مهم است و همانند برخی از فرقه های عرفانی، زبان کلامی مورد تردید و شک قرار نمی گیرد؛ بلکه از آن استفاده می شود. در عین حال خاموشی هم یکی از ویژگی های زبان مولاناست. مولانا خاموشی را به بحر در برابر جوی سخن تشبیه می کند.
{خاموشند و نعره ی تکرارشان می رود تا پیش تخت یارشان 18}
در عالم او خاموشی به دو قسمت تقسیم می شود؛ یکی خاموشی اخلاقی و دیگری خاموشی مضمونی. خاموشی اخلاقی بر اساس ارتباط میان گفته پرداز و گفته شنود، ایجاد می شود. اما خاموشی مضمونی را برخی از مضامین بر زبان تحمیل می کنند. برای مولانا بهترین موضوعی که خاموشی در برابر آن رساتر از گفتار است، عشق است. در برابر وسعت مضامین ناب عاشقانه نمی توان سخن گفت. عشق، آنچنان بزرگ و عظیم است که در هنگامه ورود به قلب عارف، تکلم او را از وی می گیرد و به جای آن نعمت ارزشمند و بی بدیل تکلیم را به وی ارزانی می بخشد.
{هنگامی که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها با خود کم بینی و هراس خاصی نیایش می کنند.15}
سکوت قطع ارتباط نیست؛ در سکوت ارتباط تداوم پیدا می کند، اما در سطح و لایه ای دیگر است. البته می باید تمایزی ظریف میان خاموشی و سکوت قایل شد و آن این که خاموشی بخشی از سکوت است. خاموشی آن بخش کلامی و بیرونی سکوت است. چه بسیار افرادی که خاموشند ولی ساکت نیستند
همه اجزای جهان در تسبیح و تقدیس حضرت حق تعالی به سر می برند. اگرچه گاه، جهان را ساکت می پنداریم ولی همه هستی از غلغله های مستانه ای لبریز است که جز گوش حق نیوش نمی تواند زیبایی این همه ترانه عاشقانه مستمر را بشنود. برای شنیدن تسبیح جهان، می باید به سکوت، دل داد و از های و هوی اشیاء و اصنام و اغیار دل برداشت.
{دوش مرغی به صبح می نالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را

مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم که تو را
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و من خاموش 6}
{دلتنگی های آدمی را باد ترانه ای ساز میکند رویاهایش را آسمان پرستاره نادیده میگیرد هر دانه برفی به اشک نریخته می ماند سکوت سرشار از سخنان ناگفته است از حرکات ناکرده اعتراف به عشقهای نهان و شگفتیهای بر زبان نیامده در این سکوت حقیقت ما نهفته است حقیقت تو و من 16 }
{{میزانهای سکوت در واقع زمان انتظار نیستند بلکه زمانی برای درک اهمیت صدایی که شنیده ایم، هستند.در واقع سکوت، یکی از رنگهای موجود در جعبه رنگ آهنگساز است. به کار گرفتن سکوت، بخشی از تکنیک یا فوت و فن به شمار میرود. به کار گیری سکوت برای مدت بسیار کوتاه (در حد یکی دو ضرب) یا مدت بیشتر (میزان بعد از میزان)، هر یک تاثیری متفاوت بر روی شنونده باقی میگذارند. چند ضرب سکوت، میتواند اشتیاق شنونده را نسبت به آنچه خواهد شنید افزایش دهد. به این ترتیب سکوت میتواند موجد حس انتظار و پیش بینی باشد.اگر ما این دو عامل را به عنوان تنش و رهایی در نظر بگیریم، سکوتی که پس از یک عبارت موسیقایی میآید میتواند شنونده را از تنش ایجاد شده توسط موسیقی رها سازد و از طرف دیگر میتواند با در انتظار نگه داشتن شنونده برای شنیدن عبارت بعد، خود عامل بروز تنش باشد. علاوه بر اینها، سکوت با کاستن از درهم ریختگیهای صوتی، به هر عبارت صوتی رنگ میبخشد. هنگامی که در هنگام گفتگو، طرفین مکالمه تنها به ابراز عقیده مداوم بپردازند و کلمات از دهانشان به بیرون پرتاب شود، فضایی خفه ایجاد میکند، موسیقی نیز همینطور است، در این حالت موقعیت شنونده بسیار غیر قابل تحمل میشود. دانستن این که چه زمانی و به چه مقدار از سکوت استفاده کنیم، بخشی از یک مکالمه موفق و یکی از مهمترین تواناییهای هر موسیقی دانی است.اگربا دقت بیشتر به تعدادی از قطعات موسیقی محبوب خود گوش دهید، متوجه خواهید شد که بهترین موسیقی دانان چگونه از سکوت استفاده میکنند.هنرمندان بزرگ دارای تکنیکهایی بی نقص هستند، اما تمام آنها علاوه بر آموختن چگونه نواختن، استفاده به جا از سکوت را نیز می آموزند. آهنگسازان دانا، تمام ایده های عالی خود را یک باره بر بوم نمیریزند تا تصویری بدرنگ از آن حاصل شود و تجربه شنونده به چیزی ناگوار مبدل شود. این هنرمندان میدانند چگونه به تبادل کامل و واضح ایده های خود بپردازند.سکوت را به عنوان یکی از رنگهای موسیقی بشنوید زیرا سکوت، هنگامی که به درستی به کار برده شود، یک رنگ است. 17}}


1- میشل فوکو (فیلسوف معاصر فرانسه)
2- هوشنگ ابتهاج
3- حضرت علی (ع)
4و18- مولانا
5- صائب تبریزی
6- گلستان سعدی
7و9و15- جبران خلیل جبران
8و12- سقراط
10- ارد بزرگ
11- ژرژهربرت
13- منتسکیو
14- شیلون
16- مارکوت بیگل

17- نوشته تیرانفگر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد