زیارلو

مطالب متنوع و جالب

زیارلو

مطالب متنوع و جالب

میگن دعای اون‌وری‌ها زودتر مستجاب می‌شه.

رضا کیانیان نامه‌ای خطاب به خسرو شکیبایی نوشته که بسیار بسیار گرم و دلنشینه و طوری این دنیا رو به اون دنیا ربط میده که آدم تو صمیمیت ِ مرگ شک نمی کنه.

منبع نامه: ایسنا

«سلام خسرو جان

بی‌خبر گذاشتی و رفتی. بدون خداحافظی!

دو هفته پیش هم که آخرین جایزه‌ات رو گرفتی، روی صحنه لام تا کام حرف نزدی. از گوشه صحنه اومدی بالا و آروم جایزه‌ات را گرفتی؛ برای سی سال حضور پرشور و شوقت در سینمایی که این روزها چندان شور و شوقی در آن نیست.

فقط لبخند زدی و رفتی پایین و لای جمعیت گم شدی. خوب اگه قرار بود بری و پشت سرت رو هم نگاه نکنی، چند کلمه‌ای برای ما که پشت سرت بودیم، حرف می‌زدی!

یادمه وقتی آمدی رو صحنه، حالت خوب بود.

آخه یکی دو بار دیگه که این اواخر روی صحنه اومدی و دیدمت، حالت زیاد خوب نبود. ولی این دفعه، همه خوشحال شدیم. فقط نمی‌دونستیم داری میری. نمی‌دونم خودت می‌دونستی یا نه. می‌گن آدمای خوب قبل از رفتن، حال‌شون خیلی خوب می‌شه؛ چون دارن می‌رن یه جای خوب. ما از کجا باید می‌فهمیدیم که این حال خوب نشانه‌ی چیه؟ همیشه بعد از این‌که اتفاق می‌افته، می‌فهمیم. ولی فکر کنم خودت می‌دونستی؛ چون هیچی نگفتی و اون‌جوری فقط لبخند زدی. شاید داشتی خداحافظی می‌کردی و ما نمی‌فهمیدیم. ولی چه خداحافظی باشکوهی! خیلی‌ها آرزو دارن در اوج خداحافظی کنن؛ اما نمی‌تونن. شاید هم اون لبخند همین معنا رو داشت. شاید اگر حرف می‌زدی، همه‌ی خداحافظی‌ات می‌شد همون چند تا کلمه؛ ولی چون همیشه شاعر بودی، فقط مهربان و با سپاس نگاه کردی و لبخند زدی. حالا که فکر می‌کنم، می‌فهمم این‌جوری بیش‌تر حرف زدی.

من هی باید از تو یاد بگیرم. یادته سال‌ها پیش وقتی از مشهد به تهران آمدم، تو روی صحنه‌های تئاتر می‌درخشیدی. من کلی دویدم تا روی صحنه بیام و دیده بشم.

بعدها هم که تو روی پرده سینماها می‌درخشیدی، باز هم من کلی دویدم تا روی پرده بیام و دیده بشم.

یادته من اولین فیلمم رو که بازی کردم، تو «هامون» بودی. من یادمه که در فیلم «کیمیا»، دست منو می‌گرفتی. کلی حال می‌دادی که رو بیام و دیده بشم. بعد هم فقط یک بار دیگه شانس داشتم در کنار تو بازی کنم؛ تو فیلم «درد مشترک»، چه بامسما.

ارتباط من با تو، مثل کوهنوردها با کوه‌هاست. هر قله‌ای رو که فتح می‌کنن، می‌بینن پشتش یه قله‌ی بلندتر هست. من هرچی می‌دوم، تو یه قدم جلوتری؛ مثل الآن. جلوتری دیگه عموجون. رفتی اون‌ور. نمی‌دونم چقدر دیگه باید بدوم تا به اون‌ور برسم، تازه نمی‌دونم در چه وضعیتی میام اون‌ور.

پس از اون‌ور یه دعایی برای من بکن. میگن دعای اون‌وری‌ها برای این‌وری‌ها زودتر مستجاب می‌شه. این‌جوری که تو رفتی، کلی «خدابیامرزی» و «یادش بخیر» و «حال‌های خوب» و «یادهای خوب» و .. بدرقه‌ی راهته.

من که شاهدم، خودتم اگه حال‌شو داشته باشی، یه نگاهی به این‌ور بندازی می‌بینی.

دست پر رفتی دیگه. می‌بینی چقدر از من جلوتری! کلی باید بدوم تا موقع رفتن دستم پر باشه.

البته جات پیش ما خالیه. هنوز سینمای ایران کلی با تو کار داشت. ولی خوب مثل به دنیا آمدنه دیگه. موقعش که برسه، باید متولد بشیم. ما یه تولد رو دیدیم؛ تو دو تا؛ تولدت مبارک.

می‌دونم اون‌جا کلی از بر و بچه‌های سینما و تئاتر اومدن پیشوازت. حتما کلی هم تدارک دیدن.

ما که اون دنیا به بازیگری‌مون ادامه می‌دیم. اون‌جا هم حتما نمایش هست. اون‌وری‌هام حتما به سرگرمی احتیاج دارن. پس اون‌جا بی‌کار نمی‌مونیم. وقتی مردم رو سرگرم می‌کنیم و حال‌شون خوب می‌شه. یه خدابیامرزی به ما و پدر و مادرمون می‌گن دیگه. وقتی مردم تو خیابون تو رو می‌دیدند و بی‌اختیار لبخند می‌زدند، خودش خدابیامرزیه دیگه. وقتی مردم می‌فهمن که تو رفتی و دیگه میون ما نیستی، گریه می‌کنن و جاتو خالی می‌کنن، خدابیامورزیه دیگه.

می‌بینی خدا چه لطفی به تو داشته که این موقعیت و جایگاه ‌رو بهت داده. پس اون‌طرف هم حتما تحویلت می‌گیره و می‌بردت روی صحنه‌ها و پرده‌های اون‌جا، که بازم مردم اون‌ور ببیننت و حال‌شون بهتر بشه و خدابیامرزی ادامه داشته باشه.

به امید دیدار»

رضا کیانیان

کدام را سوار میکنید؟

یک شرکت بزرگ قصد استخدام یک نفر را داشت. بدین منظور آزمونی برگزار کرد که یک پرسش داشت. پرسش این بود :
شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس میگذرید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند، یک پیرزن که در حال مرگ است. یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است. یک خانم یا آقا که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید. شما می توانید تنها یکی از این سه نفر را سوار کنید. کدام را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را شرح دهید.
____________________________
پیش از اینکه ادامه حکایت را بخوانید شما نیز کمی فکر کنید
____________________________
قاعدتاً این آزمون نمی تواند نوعی تست شخصیت باشد زیرا هر پاسخی دلیل خودش را دارد:
پیرزن در حال مرگ است، شما باید ابتدا او را نجات دهید . هر چند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد مرد.
شما باید پزشک را سوار کنید، زیرا قبلاً جان شما را نجات داده است و این فرصتی است که می توانید جبران کنید. اما شاید هم بتوانید بعداً جبران کنید.
شما باید شخص مورد علاقه تان را سوار کنید، زیرا اگر این فرصت را از دست دهید ممکن است هرگز قادر نباشید مثل او را پیدا کنید.
از دویست نفری که در این آزمون شرکت کردند، شخصی که استخدام شد دلیلی برای پاسخ خود نداد. او نوشته بود :
سوئیچ ماشین را به پزشک می دهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم به همراه همسر رویاهایم منتظر اتوبوس می مانیم
شرح حکایت
همه می پذیرند که پاسخ فوق بهترین پاسخ است، اما هیچکس در ابتدا به این پاسخ فکر نمی کند. چرا؟
زیرا ما هرگز نمی خواهیم داشته ها و مزیت های خود را (ماشین) از دست بدهیم. اگر قادر باشیم خودخواهی‌ها، محدودیت ها و مزیت های خود را از خود دور کرده یا ببخشیم گاهی اوقات می توانیم چیزهای بهتری به دست بیاوریم تحلیل فوق را می توانیم در یک چارچوب علمی تر نیز شرح دهیم:
در انواع رویکردهای تفکر، یکی از انواع تفکر خلاق، تفکر جانبی است که در مقابل تفکر عمودی یا سنتی قرار می گیرد .
در تفکر سنتی، فرد عمدتاً از منطق، در چارچوب مفروضات و محدودیت های محیطی خود، استفاده می کند و قادر نمی گردد از زوایای دیگر محیط و اوضاع اطراف خود را تحلیل کند.
تفکر جانبی سعی می کند به افراد یاد دهد که در تفکر و حل مسائل، سنت شکنی کرده، مفروضات و محدودیت ها را کنار گذاشته، و از زوایای دیگری و با ابزاری به غیر از منطق عددی و حسابی به مسائل نگاه کنند
در تحلیل فوق اشاره شد اگر قادر باشیم مزیت های خود را ببخشیم می توانیم چیزهای بهتری به دست بیاوریم.
شاید خیلی از پاسخ دهندگان به این پرسش، قلباً رضایت داشته باشند که ماشین خود را ببخشند تا همسر رویاهای خود را به دست آورند.
بنابراین چه چیزی باعث می شود نتوانند آن پاسخ خاص را ارائه کنند، دلیل آن این است که به صورت جانبی تفکر نمی کنند. یعنی محدودیت ها و مفروضات معمول را کنار نمی گذارند.
اکثریت شرکت کنندگان خود را در این چهارچوب می بینند که باید یک نفر را سوار کنند و از این زاویه که می توانند خود راننده نبوده و بیرون ماشین باشند، درباره پاسخ فکر نکرده اند.

پاره آجر

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل
> جدید و گران قیمت خود با  سرعت
> فراوان از خیابان
> کم رفت و آمدی می گذشت.
>
> ناگهان از بین دو اتومبیل پارک
> شده در کنار خیابان یک پسر بچه
> پاره آجری به سمت
> او پرتاب کرد.پاره آجر به اتومبیل
> او برخورد  کرد .

>
> مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع
> پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه
> زیادی دیده
> است. به طرف پسرک رفت تا او را به
> سختی تنبیه کند.
>
> پسرک گریان با تلاش فراوان
> بالاخره توانست توجه مرد را به
> سمت پیاده رو، جایی
> که برادر فلجش از روی صندلی
> چرخدار به زمین افتاده بود جلب
> کند...
>

>
> پسرک  گفت:"اینجا خیابان خلوتی
> است و به ندرت کسی از آن عبور می
> کند. هر چه
> منتظر ایستادم و از رانندگان کمک
> خواستم کسی توجه نکرد. برادر
> بزرگم از روی
> صندلی چرخدارش به زمین افتاده و
> من زور کافی برای بلند کردنش
> ندارم.
>
> "برای اینکه شما را متوقف کتم
> ناچار شدم از این پاره آجر
> استفاده کنم  ".
>
> مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت...
> برادر پسرک را روی صندلی اش
> نشاند، سوار
> ماشینش شد و به راه افتاد ....
>
>  در زندگی چنان با سرعت حرکت
> نکنید که دیگران مجبور شوند برای
> جلب توجه شما
> پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!
>
خدا در روح ما زمزمه می کند و با
> قلب ما حرف می زند.
>
>  اما  بعضی اوقات زمانی که ما وقت
> نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود
> پاره آجری
> به سمت ما پرتاب کند.
>
>
                                       
>
> این انتخاب  خودمان است که گوش
> کنیم یا نه!

بحث آینه های دو طرفه

این روزها مساله امنیت و پخش عکس و فیلم های خصوصی داغ است پس

زمان خوبی هست که این مطلب را بخوانید:


بحث آینه های دو طرفه .

بله افرادی به این روش از شما در حالیکه در هتل یا اتاق پرو یا در حمام یا

دستشویی هستید فیلم یا عکس تهیه کرده و به معرض عموم می گذارند.

پس حتما قبل از اینکه از محل های دارای آینه استفاده کنید از یکطرفه بودن

آن مطمئن شوید.


(( اما چطور؟ ))


قبل از هرکاری از تست انگشت استفاده کنید:


انگشت خود را روی آینه قرار داده اگر بین انگشت شما و تصویر آن یک

فاصله ای باشد این آینه واقعی است. اگر انگشت شما به تصویرش

چسبیده باشد این آینه دو طرفه است و فردی دارد شما را مشاهده میکند


دلیل:


چون در آینه واقعی لایه جیوه در پشت شیشه است ولی در آینه های دو

طرفه لایه جیوه در روی سطح شیشه است.


لطفاً این موضوع را برای دوستان خود نیز مطرح کنید

اتاق پرو دوربین مخفی استخر سونا

یکی هست که تا همین پارسال فکر می کرد قطار سوار شدن از جنس ِ آرزو

یکی هست که تا همین پارسال فکر می کرد قطار سوار شدن از جنس ِ آرزوست.
یا داشتن اطاقی دراز با کفی مفروش از آسفالتی از جنس جاده ای کهنه با خطوط سفید.
یا خلبان شدن...یا پرواز...یا...یا...یا...
اما حالا دیگه تنها آرزوش تبدیل شده به بزرگترین آرزوش،
یا بهتره بگم بزرگترین دغدغه اش تبدیل شده به تنها آرزوش.

" خدا "...
تنها آرزوی من خداست...
خیلی بزرگه واسه آرزو بودن...نه؟
یا واژهء آرزو کوچکتر از اونیه که بتونه...
حاشیه نمی رم و هیچوقت تا این حد با خودم روراست نبوده ام تو عمرم.

کاش بودنی رو بیافرینم که لیاقت دیدار با چون تویی رو داشته باشم.
قطارم را سوار شدم و دیگر آرزویی ندارم از جنس ریل و قطار.

اطاقم را هم اگر عمری باشد خودم خواهم ساخت ولی،
چون توی رو به آرزو داشتن به دل خیلی قشنگه.
خدا سخت نیست...
حال حیرانی که این روز ها دارم به من اثبات کرد که چقدر ساده ست و گوارا و چقدر نزدیک.
دارم از آرزوهام میگم.
از آرزوی خودم،

یگانه آرزویی که باورش دارم.
باقی همه افسانه اند ،

اگر هم حقیقت داشته باشند یا رنگ می بازند ودیر یا زود در سرنوشتم جاری می شوند و جامه ی آرزو بودن را وا می نهند.


دل از من برد و روی از من نهان کرد خدا را با که این بازی توان کرد؟

امشب شب عجیب و عزیزیست ...

آبستن ِ عزیزترین حادثه ها از جنس ِ طلب و رحمت و اجابت است امشب.

خداوندا،
نه انتظار ِ بند زده شدن داریم و نه می طلبیم که این شکسته شدن تموم شه،
فقط راضی نشو که این تیکه پاره های شکسته و نافرم و بی شکل ما

- که به کار کسی نمی یاد -
خدای نا کرده دستی و پایی رو از خلق ریش و آزرده کنه،
که اون روز عدم رو بر بودن ِ ما جاری ساز و به عقوبتی لایق دچار.

پ . ن :

حمیدم رفته سفر،

عزیز شده ترین داداشیم،

حمید رفته و همه رو با خودش مسافر کرده و زائر ِ حریم ِ امن ِ الهی.

هر چند میگن مقصود اوست و کعبه بهانه ای بیش نیست.

امشب هم شب ِ آرزوهاست و هم شب ِ کمیل ِ مدینه و هم شب ِ جاری شدن ِ کلی دل و جان ِ بی تاب و بی قرار ِ تشنه و نیازمند ،

سمت ِ " خدا " .

امشب حال و هوای کمیل و مناجات امیر و یس و الرحمن و .. رو دارم و جانم هم جان ندارد.

مدتها بود که دوست داشتم بیام " شفا " و " حرف " بزنم و " بنویسم "،

اومدم،

حرف زدم،

نوشتم،

اما باز بیش از آنی که قرار بود گفته و نوشته بشه در حجم ِ جان ِ بی تابم باقی ماند.
همین..




بلوتوث چیست؟ از کجا آمده، به کجا می‌رود؟

ایده اصلی ایجاد سیستم ارتباطی یکپارچه بین وسایل الکترونیکی با یک استاندارد کلی در سال ۱۹۹۴ توسط شرکت موبایل Ericsson ارائه شد. جالب است بدانید ریاست این پروژه انقلابی را زنی ایرانی به نام ماریا خورسند بر عهده داشت.

بلوتوث چیست؟ از کجا آمده، به کجا می‌رود؟
حمید خانزاده- حیات‌نو
بزرگ و کوچک، پیر و جوان اکثریت مردم از بلوتوث و نحوه کارکردن با آن آگاه هستند. بسیاری از گوشی‌های تلفن همراه، دوربین‌های دیجیتالی و پرینترها و ... مجهز به این فناوری هستند.
کلمه بلوتوث ریشه دانمارکی دارد و از نام پادشاه دانمارک در سال‌های 940 تا 986 گرفته شده است. نام پادشاه دانمارک در آن زمان Harald Blaatand بود. کلمه Blaatand پس از انتقال به زبان انگلیسی به شکل Bluetooth تلفظ شد. در زمان حکومت Harald Blaatand دانمارک و نروژ در جنگ های مذهبی با هم مشکل داشتند و این پادشاه توانست این دو کشور را با یکدیگر متحد کند و از آن پس شهرت زیادی کسب کرد.

در واقع تکنولوژی Bluetooth هم بر پایه اتحاد یکپارچه سیستم های کامپیوتر که نماد انحاد ایجاد شده بین دوکشور است.
ایده اصلی ایجاد سیستم ارتباطی یکپارچه بین وسایل الکترونیکی با یک استاندارد کلی در سال ۱۹۹۴ توسط شرکت موبایل Ericsson ارائه شد. جالب است بدانید ریاست این پروژه انقلابی را زنی ایرانی به نام ماریا خورسند بر عهده داشت. ماریا خورسند، یکی از مدیران مشهور صنعت IT جهان است.
ماریا خورسند در زمان مدیریت خود در شرکت اریکسون سوئد، مدیریت این پروژه را به عهده گرفت و به او لقب مادر معنوی تکنولوژی بلوتوث داده شد.

ماریا خورسند در سال 1957 (1336) در شهر ساری، مرکز استان مازندران، متولد شد. او در سال 1975 به لس‌آنجلس مهاجرت کرد و فوق‌لیسانس کامپیوتر خود را از دانشگاه فولرتون (Fullerton) کالیفرنیا گرفت و در دهه 80 نیز مقیم سوئد شد.
پنج شرکت Ericsson ، Intel ، Nokia ، IBM و Toshiba توانستند گروهی را تشکیل دهند به نام Bluetooth (Special Interest Group) SIG با تشکیل این گروه موفق به پایه‌گذاری استاندارد مورد نیاز بین وسایل الکترونیک شدند. تکنولوژی بلوتوث هم مانند هر تکنولوژی دیگری رفته رفته توسعه پیدا کرده است،
شرح کاملی از این رشد و توسعه را با هم مطالعه می‌کنیم:

اولین نسخه‌های بلوتوث مشکلات و کاستی‌هایی داشتند نسخه 1.0 و B1.0 از اولین سری تکنولوژی بلوتوث هستند که اکثر شرکت‌های تولید کننده محصولات الکترونیکی استفاده کننده این تکنولوژی در برقراری ارتباط محصولاتشان با یکدیگر با مشکل مواجه می‌شدند.
این دستگاه ها برای ایجاد ارتباط مجبور بودند آدرس سخت‌افزاری دستگاه (BD-ADDR) را در فرآیند اتصال دو دستگاه فاش کنند که در نتیجه اصل پنهان نگه داشتن هویت دستگاه نقض می‌شد.

نسخه 1.1
بسیاری از خطاهای موجود در دو نسخه قبلی را پوشاند و قبلیت پشتیبانی از کانال‌های بدون رمزگذاری به آن اضافه شد و به سیستم Received Signal Strength Indication ( RSSI ) همان نمایشگر قدرت سیگنال دریافتی مجهز شد.

نسخه 1.2
تغییرات عمده‌ای را در این نسخه شاهد بوده‌ایم:
برقراری سریع‌تر ارتباط بین دستگاه‌ها
استفاده از ( AFH) Adaptive frequency-hopping spread spectrum برای جلوگیری از تداخل فرکانس‌های رادیویی
افزایش سرعت انتقال تا 721 کیلوبیت در ثانیه
ارتباط گسترده همزمان: Extended Synchronous Connections (eSCO) استفاده از این تکنیک و بهبود کیفیت صدای بسته‌های آسیب دیده و ارسال مجدد آنها را در بر می‌گیرد.
پشتیبانی رابط کنترل میزبان (HCI) Host Controller Interface برای three-wire UART

نسخه 2.0
این نسخه از دهم نوامبر سال 2004 مورد استفاده قرار گرفته است پشتیبانی از نسخه 1.1 و بالابردن سرعت ارزیابی و انتقال داده تا سه برابر و در شرایطی خاص تا ده برابر، کارآیی بهینه بین هر دستگاه و بالاتر رفتن پهنای باند از مشخصات این نسخه هستند.

نسخه 2.1
از جولای سال 2007 استفاده از این نسخه مرسوم شد این نسخه سازگاری کامل با نسخه‌های 1.1 و 2.0 را داراست.
بهینه سازی در اتصال به دستگاه‌های مختلف و ایجاد لیست از دستگاه‌های یافته شده در زمان جست‌وجو از مشخصه‌های جدید است. ساخت تونل ارتباطی رمزگذاری شده برای حفظ امینت و جلوگیری از دزدیده شدن اطلاعات در حال ارسال توسط دیگران.

نسخه 3.0
در حال حاضر آخرین نسخه و سریع‌ترین نسخه از این تکنولوژی است که با بهره‌گیری از باند گسترده رادیویی (UWB) Ultra-Wideband سرعت انتقال آن در ثانیه به 480 مگابیت می‌رسد و انرژی مصرفی آن فوق‌العاده کم است.
عدم تداخل بین دستگاه‌های در حال ارتباط با یکدیگر نیز از خصوصیت‌های نسخه 3.0 بشمار می‌رود، این تکنولوژی را SSFH می‌نامند. بلوتوث یک استاندارد رادیویی و پروتکل ارتباطی برای ارتباط بین وسایل الکترونیکی است و برد کوتاهی دارد (1متر تا 100 متر). دستگاه‌هایی که در حدفاصل مجاز از یکدیگر قرار دارند می‌توانند با استفاده از تکنولوژی بلوتوث با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
از آنجایی که این دستگاه ها از یک سیستم ارتباطی رادیویی استفاده می‌کنند احتیاجی به خط دید مستقیم بین آنها نیست و حتی با وجود موانع نیز می‌توانند ارتباط را برقرار کنند، اما در نهایت باید در محدوده یکی از سه کلاس موجود قرار داشته باشند:

Class 1 100 mW (20 dBm) ~100 meters
Class 2 2.5 mW (4 dBm) ~10 meters
Class 3 1 mW (0 dBm) ~1 meter

در علم IT به شبکه ایجاد شده از طریق بلوتوث شبکه بی‌سیم شخصی (PAN) Personal Area Network گفته می‌شود که با استاندارد IEEE 802.15.1 هم شناخته می‌شود.
با استفاده از بلوتوث می‌توان 8 دستگاه را به طور همزمان به هم متصل کرد. علی رغم اینکه همه دستگاه‌ها در شعاع 10 متری یکدیگر قرار دارند هیچگونه تداخلی در ارتباط بین شان پیش نخواهد آمد. این بدان دلیل است که بلوتوث با استفاده از تکنیکی با عنوان پرش فرکانس‌ها (SSFH) امکان استفاده همزمان از یک فرکانس مشخص رادر بیش از یک دستگاه غیرممکن می‌سازد. در این تکنیک بلوتوث طیف فرکانسی ISM را به 79 فرکانس مجزا تقسیم کرده و دستگاه مورد نظر بر مبنای معیارهای خاص در هر لحظه به صورت تصادفی یکی از این فرکانس‌ها را انتخاب کرده و استفاده می‌کند.

در ارتباطات بلوتوث دستگاه فرستنده در هر ثانیه 1600 بار فرکانس عوض می‌کند. بدین ترتیب تعداد دستگاه‌های بیشتری می‌توانند از طیف رادیویی استفاده کنند و امکان تداخل بین آنها هم کاهش می‌یابد.
وقتی دستگاه‌های بلوتوث در فاصله مجاز از هم قرار می‌گیرند یک گفت‌وگوی الکترونیکی بین شان رخ می‌دهد تا چنانچه داده‌ای باید منتقل شود با یکی از دستگاه‌ها باید دیگری را کنترل کند ارتباط بین شان برقرار شود. وقتی این گفت‌وگو انجام می‌شود دستگاه‌ها یک شبکه ایجاد می‌کنند. شبکه‌ای که توسط سیستم‌های بلوتوث ایجاد می‌شود شبکه شخصی (PAN) نامیده می‌شود که ممکن است فضای یک اتاق یا خانه را در بر بگیرد یا اینکه فاصله بین تلفن همراه و HANDSFREE آن که به گوش‌تان وصل است را شامل می‌شود.

موارد استفاده از تکنولوژی بلوتوث متعدد است، از شایع‌ترین آنها می‌توان به تلفن همراه اشاره کرد، با وجود این تکنولوژی در ساختار تلفن همراه شما می‌توانید ارسال و دریافت داده را به راحتی انجام دهید برقراری اتصال بین هندزفری و تلفن همراه نیز یکدیگر از موارد استفاده است.
ارتباط با دستگاه‌های ورودی و خروجی کامپیوترهای شخصی، مانند صفحه کلید، موشواره و چاپگر. مورد دیگر را می‌توان به کنسول‌های بازی اشاره کرد مانند WII محصولی از شرکت NINTENDO ، PlayStation محصول شرکت Sony و یا Xbox محصول شرکت Microsoft. این کنسول‌ها از بلوتوث برای برقراری ارتباط بین کنسول و دسته آن استفاده می‌کنند.

در این بین بازاریابی، تبلیغات و اطلاع رسانی هم پای خود را از رسانه ها فراتر گذاشته‌اند و از تلفن همراه بعنوان یک رسانه استفاده می‌کنند و با بهره‌مندی از تکنولوژی بلوتوث تبلیغات را بدون واسطه به مردم می‌رسانند:
دستگاه‌هایی ساخته شده که در صورت نصب آنها در محل‌های مختلف می‌توانید اقدام به معرفی محصولات و خدمات خود از طریق ارسال متن، عکس، فایل صوتی و حتی تصویری نیز به مشتریان بپردازید، البته همانطور که قبل تر نیز گفته شد تکنولوژی بلوتوث محدودیت طول برد دارد و بصورت متوسط از 10 متر تا 1000 و 1200 متر ادامه دارد.
استفاده از بلوتوث در عرصه اطلاع‌رسانی و تبلیغات پیشرفته تر نیز شده است. شما در نوعی از دستگاه‌های اطلاع رسانی علاوه بر ارسال تبلیغات رایگان می‌توانید دریافت اطلاعات نیز داشته باشید به عنوان مثال برای خود صندوق انتقادات و پیشنهادات درست کنید و یا از طریق بلوتوث از مشتری سفارش بگیرید.

منبع: ایتنا

ایستگاه استجابت دعا

یک نفر دلش شکسته بود
توی ایستگاه استجابت دعا
منتظر نشسته بود
منتظر ، ولی دعای او
دیر کرده بود
او خبر نداشت که دعای کوچکش
توی چهاراه آسمان
پشت یک چراغ قرمز شلوغ
گیر کرده بود

***
او نشست و باز هم نشست
روزها یکی یکی
از کنار او گذشت
روی هیچ چیز و هیچ جا
از دعای او اثر نبود
هیچکس از مسیر رفت و آمد دعای او با خبر نبود
با خودش فکر کرد ،‌پس دعای من کجاست
او چرا نمی رسد
شاید این دعا ،‌راه را اشتباهی رفته است !
پس بلند شد
رفت تا به آن دعا ،‌راه را نشان دهد
رفت تا که پیش از آمدن برا ی او
دست دوستی تکان دهد
رفت
پس چراغ چهار راه آسمان سبز شد
رفت و با صدای رفتنش
کوچه ها ی خاکی زمین ، جاده های کهکشان شد
سبز شد
او از این طرف ، دعا از آن طرف
در میان راه ،‌با هم آن دو روبه رو شدند
دست توی دست هم گذاشتند
از صمیم قلب گرم گفتگو شدند
وای که چقدر حرف داشتند ...

***
برف ها کم کم آب میشود
شب
ذره ذره آب میشود
و دعای هر کسی
رفته رفته توی راه
مستجاب میشود

سروده ی عرفان نظر آهاری
کتاب : روی تخته سیاه جهان با گچ نور بنویس





چـرا مـردها به عشـق اهمیـت کمتـری می‌دهنـد؟

«می‌دونم دوستم داره» اما همیشه این احساس را دارم که رابطه ما، برای من مهمتره تا برای او. هر وقت که از سرکار به خانه بر می‌گردم برای دیدنش لحظه‌شماری می‌کنم اما وقتی اون به خونه می‌رسه به نظر نمی‌یاد که اونقدرها هم هیجان‌زده باشه، نمی‌تونم بفهمم چرا؟ «همیشه کارهای خاصی برای نامزدم انجام می‌دم. به مناسبت‌های ویژه براش کارت پستال می‌فرستم، برای بعضی مناسبت‌های به خصوص از قبل برنامه‌ریزی می‌کنم و... اگه اون هم به همین اندازه که من دوستش دارم، دوستم داره چرا این کارها را اون برای من انجام نمی‌ده!» بسیاری از زنان با این جملات ارتباط برقرار می‌کنند چرا که خیلی از زن‌ها با مردهایی زندگی می‌‌کنند که اهمیت کمتری به رابطه و ازدواجشان می‌دهند. این واقعیت ندارد که مردها اهمیت کمتری برای عشق و روابط قائل هستند، بلکه حقیقت این است، رازهایی در این باره وجود دارد که ما زن‌ها می‌بایست آنها را درک کنیم. مردها هویت خود را بیشتر از ناحیه شغل و موفقیت‌هایشان تعریف می‌کنند در حالی که زن‌ها هویتشان را صرفا براساس روابط خود بیان می‌کنند. موفقیت، مهم‌ترین مسئله برای مردان برای مردها موفقیت از هر مورد دیگری مهمتر است چرا که بقای جسمانی و فیزیکی خانواده را تضمین می‌کند. زن‌ها نیز بقای خود را در گرو حفظ روابط احساسی و نیز بچه‌های خود می‌بینند، بنابراین چنانچه شما نیز به مانند همسرتان تمام وقت کار می‌کنید ممکن است چشم‌انداز شما از تعادل بین شغل و عشق، خیلی با ذهنیت همسرتان از تعادل میان این دو، منطبق نباشد. در تحقیقاتی که در سال 1978 توسط «ویجن دردوبیلی» انجام شد این‌گونه نشان می‌دهد که 75 درصد مردانی که با آنها مصاحبه شده بود، گفته بودند، مهمترین مورد در زندگیشان، شغلشان است. در حالی که 75 درصد از دختران و زنان گفته بودند، مهمترین جنبه از زندگیشان، خانواده آنهاست. ما زن‌ها این تفاوت در اولویت‌های مردانه و زنانه را به مثابه مدرک و سندی دال بر این که مردها ما را زیاد دوست ندارند، می‌گیریم. این موضوع واقعیت ندارد حقیقتی که در این رابطه وجود دارد این است که: چنانچه مردی نسبت به شغل و توانایی‌های حرفه‌ای خود احساس خوبی نداشته باشد به سختی می‌‌تواند توجه خود را به روابط عشقی و احساسی‌اش معطوف کند. چنانچه مرد زندگیتان در رابطه با شغلش مایوس و سرخورده است یا نگران پروژه‌ای باشد یا زیرفشار اقتصادی و یا احساس کند در یکی از مراحل موفقیتش درمانده و فضایی برای رشد در اختیار ندارد از لحاظ احساسی و عاطفی، تمام و کمال در دسترس شما نخواهد بود. بخش عمده‌ای از توجه و انرژی‌ ذهنی او مدام در گرو نگرانی‌ها و درگیری‌های شغلی‌اش خواهد بود و ممکن است آگاه و یا ناخودآگاه این روش را ادامه بدهد. برای او مشکل خواهد بود، کاملا احساس آرامش و راحتی کند، بی‌آنکه در زندگی‌اش احساس موفقیت داشته باشد. موضوع این نیست که دوستتان ندارد و یا به شما عشق نمی‌ورزد و یا این‌که به شما احتیاج ندارد حتی موضوع این نیست که شغلش را بیش از شما دوست دارد. مطلب تنها این است که شغلش تاثیر درگیرانه‌تری بر احساس رشد شخصی و اعتماد به نفس او دارد تا رابطه‌اش با شما. درک این موضوع و پذیرش آن برای ما زن‌ها اندکی مشکل است. ارزشیابی ما با ارزشیابی‌های مردها متفاوت هستند. برای ما زن‌ها صرفنظر از این که تا چه حد در شغل خود موفق هستیم مادامی که زندگی احساسی ارضاکننده‌ای نداشته باشیم، احساس خوبی نسبت به خودمان نخواهیم داشت. برای یک زن صمیمیت با یک مرد، آرامش و راحتی است. این احساس آرامش در پایان روز مانند آن است که هدیه‌ای دریافت کرده‌ایم و به هیچ‌وجه به معنای مزاحمت و یا تداخل نخواهد بود. به همین خاطر است که ما از مردها توقع داریم تا نگرانی‌ها و ناراحتی‌های شغلی‌شان را به مجرد آنکه ما را می‌بینند دور بیندازند. این صرفا برای ما زن‌ها مطلوب است و لزوما به این معنا نیست که برای مردها نیز خوشایند باشد. متاسفانه این عادت مردان که هویتشان را با شغل و موفقیت‌هایشان تعریف می‌کنند و اعتماد به نفس و خودباوریشان را صرفا به دستیابی هدف‌هایشان معطوف می‌کنند، باعث شده است که تا همین اواخر به آمار بیماری‌هایی نظیر فشار خون بالا، حملات قلبی و اعتیاد به موادمخدر تمامی اینها نشانگر اضطراب و نگرانی فکری بیشتر مردان است و همین طور عدم قابلیت و توانایی مردها در راحتی و استراحت کردن است. روزهای ویژه را فراموش نکنید چند روز عزیز در زندگی زنان وجود دارد که هرگز نباید آنها را فراموش کنید و در آن روزهای ویژه مطمئن شوید چیزی که کمی گرانبهاتر است به او می‌دهید. هر مردی که هر یک از روزهای ویژه را فراموش کند احساسات و عواطف زن خود را از بین می‌برد. روزهای ویژه از این قرار است: روز تولد او همیشه برای او چیزی را که خودش دوست دارد بخرید یا چیزی را که خواسته است. مردی همیشه در روز تولد همسرش یک کارت تشکرآمیز برای پدرو مادر او می‌فرستاد او همیشه در آن کارت می‌نوشت که بابت داشتن همسرش چقدر از آنان سپاسگزار است. حال او مردی متفکر است، در ضمن، پدر و مادر همسرش بر این باورند که او بزرگ‌ترین شوهر روی زمین است و امکان ندارد کار نادرستی بکند. روز سالگرد ازدواج فرستادن کارت، ضروری است. به همراه آن نامه‌ای بنویسید و به او بگویید برای شما چه معنا و اهمیتی دارد و بدین ترتیب عشق خود را ثابت کنید. در این روز، مناسب است که وسایل راحتی او را فراهم آورید و حتی نگهداری از بچه‌ها را هم بر عهده بگیرید. عید نوروز این زمانی است که همه فروشگاه‌ها پر از هدیه‌های گوناگون و فروشنده‌ها می‌توانند در انتخاب هدیه به شما کمک کنند. این بهانه که نمی‌دانید چه بخرید، اصل پذیرفتنی نیست. روز مادر در این روز دو هدیه باید تهیه کنید: اولی برای مادر خودتان است. اگر این کار را به همسرتان محول کرده‌اید لطفا این وظیفه را پس بگیرید و مسئولیت کامل را خودتان عهده‌دار شوید. دومین هدیه، هدیه‌ای است برای همسرتان یعنی مادر بچه‌های شما. برای زنی که بچه‌دار می‌شود لذت بزرگی است که شوهرش به او هدیه بدهد. وقتی که بچه نوپا با هدیه خودش به سوی او می‌رود سپس شما هدیه خودتان را می‌دهید، کمتر زنی پیدا می‌شود که اشک در چشمانش حلقه نزند. چه لذتی از داشتن شوهری قدردان می‌برد و شوهر هم ثابت می‌کند که زنش چه مادر عالی و استثنایی است و یا با دادن هدیه‌ای جدید ثابت می‌کند که فرزندانش از داشتن مادری مانند او خوشبخت هستند.

چـرا مـردها به عشـق اهمیـت کمتـری می‌دهنـد؟

«می‌دونم دوستم داره» اما همیشه این احساس را دارم که رابطه ما، برای من مهمتره تا برای او. هر وقت که از سرکار به خانه بر می‌گردم برای دیدنش لحظه‌شماری می‌کنم اما وقتی اون به خونه می‌رسه به نظر نمی‌یاد که اونقدرها هم هیجان‌زده باشه، نمی‌تونم بفهمم چرا؟ «همیشه کارهای خاصی برای نامزدم انجام می‌دم. به مناسبت‌های ویژه براش کارت پستال می‌فرستم، برای بعضی مناسبت‌های به خصوص از قبل برنامه‌ریزی می‌کنم و... اگه اون هم به همین اندازه که من دوستش دارم، دوستم داره چرا این کارها را اون برای من انجام نمی‌ده!» بسیاری از زنان با این جملات ارتباط برقرار می‌کنند چرا که خیلی از زن‌ها با مردهایی زندگی می‌‌کنند که اهمیت کمتری به رابطه و ازدواجشان می‌دهند. این واقعیت ندارد که مردها اهمیت کمتری برای عشق و روابط قائل هستند، بلکه حقیقت این است، رازهایی در این باره وجود دارد که ما زن‌ها می‌بایست آنها را درک کنیم. مردها هویت خود را بیشتر از ناحیه شغل و موفقیت‌هایشان تعریف می‌کنند در حالی که زن‌ها هویتشان را صرفا براساس روابط خود بیان می‌کنند. موفقیت، مهم‌ترین مسئله برای مردان برای مردها موفقیت از هر مورد دیگری مهمتر است چرا که بقای جسمانی و فیزیکی خانواده را تضمین می‌کند. زن‌ها نیز بقای خود را در گرو حفظ روابط احساسی و نیز بچه‌های خود می‌بینند، بنابراین چنانچه شما نیز به مانند همسرتان تمام وقت کار می‌کنید ممکن است چشم‌انداز شما از تعادل بین شغل و عشق، خیلی با ذهنیت همسرتان از تعادل میان این دو، منطبق نباشد. در تحقیقاتی که در سال 1978 توسط «ویجن دردوبیلی» انجام شد این‌گونه نشان می‌دهد که 75 درصد مردانی که با آنها مصاحبه شده بود، گفته بودند، مهمترین مورد در زندگیشان، شغلشان است. در حالی که 75 درصد از دختران و زنان گفته بودند، مهمترین جنبه از زندگیشان، خانواده آنهاست. ما زن‌ها این تفاوت در اولویت‌های مردانه و زنانه را به مثابه مدرک و سندی دال بر این که مردها ما را زیاد دوست ندارند، می‌گیریم. این موضوع واقعیت ندارد حقیقتی که در این رابطه وجود دارد این است که: چنانچه مردی نسبت به شغل و توانایی‌های حرفه‌ای خود احساس خوبی نداشته باشد به سختی می‌‌تواند توجه خود را به روابط عشقی و احساسی‌اش معطوف کند. چنانچه مرد زندگیتان در رابطه با شغلش مایوس و سرخورده است یا نگران پروژه‌ای باشد یا زیرفشار اقتصادی و یا احساس کند در یکی از مراحل موفقیتش درمانده و فضایی برای رشد در اختیار ندارد از لحاظ احساسی و عاطفی، تمام و کمال در دسترس شما نخواهد بود. بخش عمده‌ای از توجه و انرژی‌ ذهنی او مدام در گرو نگرانی‌ها و درگیری‌های شغلی‌اش خواهد بود و ممکن است آگاه و یا ناخودآگاه این روش را ادامه بدهد. برای او مشکل خواهد بود، کاملا احساس آرامش و راحتی کند، بی‌آنکه در زندگی‌اش احساس موفقیت داشته باشد. موضوع این نیست که دوستتان ندارد و یا به شما عشق نمی‌ورزد و یا این‌که به شما احتیاج ندارد حتی موضوع این نیست که شغلش را بیش از شما دوست دارد. مطلب تنها این است که شغلش تاثیر درگیرانه‌تری بر احساس رشد شخصی و اعتماد به نفس او دارد تا رابطه‌اش با شما. درک این موضوع و پذیرش آن برای ما زن‌ها اندکی مشکل است. ارزشیابی ما با ارزشیابی‌های مردها متفاوت هستند. برای ما زن‌ها صرفنظر از این که تا چه حد در شغل خود موفق هستیم مادامی که زندگی احساسی ارضاکننده‌ای نداشته باشیم، احساس خوبی نسبت به خودمان نخواهیم داشت. برای یک زن صمیمیت با یک مرد، آرامش و راحتی است. این احساس آرامش در پایان روز مانند آن است که هدیه‌ای دریافت کرده‌ایم و به هیچ‌وجه به معنای مزاحمت و یا تداخل نخواهد بود. به همین خاطر است که ما از مردها توقع داریم تا نگرانی‌ها و ناراحتی‌های شغلی‌شان را به مجرد آنکه ما را می‌بینند دور بیندازند. این صرفا برای ما زن‌ها مطلوب است و لزوما به این معنا نیست که برای مردها نیز خوشایند باشد. متاسفانه این عادت مردان که هویتشان را با شغل و موفقیت‌هایشان تعریف می‌کنند و اعتماد به نفس و خودباوریشان را صرفا به دستیابی هدف‌هایشان معطوف می‌کنند، باعث شده است که تا همین اواخر به آمار بیماری‌هایی نظیر فشار خون بالا، حملات قلبی و اعتیاد به موادمخدر تمامی اینها نشانگر اضطراب و نگرانی فکری بیشتر مردان است و همین طور عدم قابلیت و توانایی مردها در راحتی و استراحت کردن است. روزهای ویژه را فراموش نکنید چند روز عزیز در زندگی زنان وجود دارد که هرگز نباید آنها را فراموش کنید و در آن روزهای ویژه مطمئن شوید چیزی که کمی گرانبهاتر است به او می‌دهید. هر مردی که هر یک از روزهای ویژه را فراموش کند احساسات و عواطف زن خود را از بین می‌برد. روزهای ویژه از این قرار است: روز تولد او همیشه برای او چیزی را که خودش دوست دارد بخرید یا چیزی را که خواسته است. مردی همیشه در روز تولد همسرش یک کارت تشکرآمیز برای پدرو مادر او می‌فرستاد او همیشه در آن کارت می‌نوشت که بابت داشتن همسرش چقدر از آنان سپاسگزار است. حال او مردی متفکر است، در ضمن، پدر و مادر همسرش بر این باورند که او بزرگ‌ترین شوهر روی زمین است و امکان ندارد کار نادرستی بکند. روز سالگرد ازدواج فرستادن کارت، ضروری است. به همراه آن نامه‌ای بنویسید و به او بگویید برای شما چه معنا و اهمیتی دارد و بدین ترتیب عشق خود را ثابت کنید. در این روز، مناسب است که وسایل راحتی او را فراهم آورید و حتی نگهداری از بچه‌ها را هم بر عهده بگیرید. عید نوروز این زمانی است که همه فروشگاه‌ها پر از هدیه‌های گوناگون و فروشنده‌ها می‌توانند در انتخاب هدیه به شما کمک کنند. این بهانه که نمی‌دانید چه بخرید، اصل پذیرفتنی نیست. روز مادر در این روز دو هدیه باید تهیه کنید: اولی برای مادر خودتان است. اگر این کار را به همسرتان محول کرده‌اید لطفا این وظیفه را پس بگیرید و مسئولیت کامل را خودتان عهده‌دار شوید. دومین هدیه، هدیه‌ای است برای همسرتان یعنی مادر بچه‌های شما. برای زنی که بچه‌دار می‌شود لذت بزرگی است که شوهرش به او هدیه بدهد. وقتی که بچه نوپا با هدیه خودش به سوی او می‌رود سپس شما هدیه خودتان را می‌دهید، کمتر زنی پیدا می‌شود که اشک در چشمانش حلقه نزند. چه لذتی از داشتن شوهری قدردان می‌برد و شوهر هم ثابت می‌کند که زنش چه مادر عالی و استثنایی است و یا با دادن هدیه‌ای جدید ثابت می‌کند که فرزندانش از داشتن مادری مانند او خوشبخت هستند.

این ها همه بستگی به شما دارد

چقدر زیباست وقتی همه چیز به (یک) یعنی به وحدت می رسند چرا چون وقتی به وحدت می رسیم یعنی به او نزدیک می شویم به او که منبع شادیهاست پس هرچه زودتر باید از عالم کثرت به عالم وحدت کوچ کرد برای همیشه....
****
یک می تواند در یک لحظه بدرخشد.
یک گل می تواند یاد آور یک رویا باشد.
یک درخت می تواند آغاز یک جنگل باشد.
یک پرنده می تواند قاصد و پیک بهار باشد.
یک لبخند می تواند آغاز گر یک دوستی باشد.
یک دست دادن صمیمی می تواند روح و جان مارا به درجات بالا ببرد.
یک ستاره می تواند راهنمای یک کشتی در دریا باشد
یک واژه می تواند سازنده یک هدف باشد.
یک رای می تواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد.
یک پرتو از آفتاب می تواند باعث روشنی یک خانه شود.
یک شمع می تواند با نور و روشنی اش تاریکی و ظلمت را از بین ببرد.
یک لبخند می تواند بر دلتنگی و افسردگی پیروزباشد.
هر سفر باید با یک قدم آغاز شود.
هر دعایی باید با یک کلمه شروع شود.
امید داشتن روح و روان مارا زنده نگه می دارد.
یک آوای خوش می تواند با فکر و اندیشه شما حرف بزند.
یک قلب می تواند بفهمد چه چیزی درست است.یک زندگی می تواند متفاوت باشد.

برگرفته از مجله موفقیت

مصاحبه

مردی با یاشوعا بن کار چاه مصاحبه می کرد:

«چرا خدا از راه بوته ی خار با موسی صحبت کرد؟»

«اگر هم درخت زیتون یا بوته ی تمشکی را انتخاب می کرد، همین سوال را می کردید. اما سوال تان را بی جواب نمی گذارم. خدا بوته ی خار بی چاره و کوچکی را انتخاب کرد تا بگوید بر روی زمین، جایی نیست که او حضور نداشته باشد.»

 

قصه  های برای پدران، فرزندان، نوه ها (پائو لو کوئلیو)


فان مع العسر یسر ا

فان مع العسر یسر ا* ان مع العسر یسرا (انشراح - 56 )

با هر سختی آسانی است * آری ، همانا که با هر سختی آسانی است .

بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر

بار دگر روزگار چون شکر آید

مولانا

***

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دائماً یکسان نباشد حال دوران ، غم مخور

حافظ

***

پ.ن: هر کی اگه شک میکنه ، تو شک نکن .تو کج نرو ، تو خوب باش

. ..فقط "تو" شک نکن.