زیارلو

مطالب متنوع و جالب

زیارلو

مطالب متنوع و جالب

بارون بارون بارون می باره!!

بارون میباره ، صدای نم نم بارون که بنظرم یکی از بهترین سمفونی های دنیاست همه جا رو پر کرده
اما من فقط صداش رو میشنوم و برخورد قطراتش رو با روحم احساس میکنم
خدا کنه همینطور بباره ، خدا کنه همه زشتی ها و سیاهی ها ، تمام گرد و غبار رو با خودش ببره ، خدا کنه بباره .
بارون که میاد دل آدم آروم میگیره انگار مطمئن میشی که تمام سیاهی ها پاک میشن از صورت آسمون .
دوباره آبی ، آبی ، آبی ...، پاک ِ پاک از هر غبار
وقتی اون نقاب سیاه رو از صورتش برمیداره ، قشنگتر میشه

وقتی توی یه شهر شلوغ و پر از دود و خستگی زندگی میکنی دیدن بارون یا یه تیکه ابر زیبا از بالای آجرهای دیوار ، یا یه دونه ستاره کوچولو که نمی دونم چه جوری توی این همه دود و دم هنوز جلوه گری میکنه ، غنیمته

با بارون آدم احساس زنده بودن میکنه ، انگار طبیعت هنوز در شهر ما جریان داره ، بارون به نظر، تنها میراث طبیعت ِ که برا ی شهر آلوده ی ما باقی مانده .

ایکاش من هم میتونستم تمام لایه های وجودم رو به زیر بارون ببرم ، کاشکی بشه ...
خدا رو شکر به خاطر هر دانه اش هزاران بار شکر
این باران زیبا خبر از بارانی میده که بر جانها میباره ، بارانی که جانها را برا ی همیشه در ترنمی خوش باقی میگذارد و زمین وجودمان را تر میکند ، انگار بارن میدونه چی میگم ، داره تندتر از پیش میباره .زمزمه میکنم :

به صحرا شدم عشق باریده بود و زمین تر بود ، آنچنان که پای بر برف فرو میشود بر عشق فرو میشد

بگذار فکر کنم
باران برا ی من میبارد
و صبح روشنی اش را به چشمانم میبخشد
بگذار خیال کنم، باد، دست به موهایم میکشد
و غنچه های نیمه باز به من نگاه میکنند
بگذار خیال کنم ....

گفت وگو با خدا

یک مردِ روحانی، روزی با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟"
خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.!
افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می آمدند. آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند..
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی!"
آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!
افرادِ دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می خندیدند. مرد روحانی گفت: "نمی فهمم!"
خداوند جواب داد: "ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالیکه آدم های طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند!"
 
این وبلاگ مطلب را ازجای دیگری نقل می کند و مسئولیت منبع علمی ودینی مطلب با نویسنده ی اصلی است

ابهام در نامه دوم دکتر سروش به آیت‏الله سبحانی

چگونگی انتشار نامه دوم دکتر دوم عبدالکریم سروش به آیت الله جعفر سبحانی، ابهاماتی را در مورد این نامه به وجود آورده است.

ادامه مطلب ...

۴۰ کار مفید که در کمتر از ۱۰ دقیقه می‌توانید انجام دهید

بر اساس تحقیقاتی که در دانشگاه میشیگان صورت گرفته یک زندگی سالم به چهار امر مهم بستگی دارد:

۱- عدم استعمال دخانیات. ________ ۲- پایین نگه داشتن وزن.

۳- تغذیه‌ی مناسب. _____________ ۴- ورزش.

جالب است بدانید از بین ۱۵۳۰۰۰ نفر مورد بررسی قرار گرفته شده فقط ۳٪ همه‌ی چهار مورد بالا را رعایت می‌کردند.

اکثر مردم وقتی وارد زندگی بزرگسالی می‌شوند به دلیل مشغله های مختلف دچار عادت های بد و ناسالم می‌شوند. همه‌ی ما بار ها و بارها مقالاتی مثل همین را خوانده‌ایم و تصمیم گرفته‌ایم آنها را عملی کنیم ولی نکرده‌ایم.
ولی اگر هرگز شروع نکنیم مطمئن باشید ضرر بزرگی خواهیم کرد و بعد ها افسوس خواهیم خورد. چون زمان و سلامتی و جوانی دیگر هرگز باز نخواهند گشت.
آیا عاقلانه تر نیست با کمی غلبه بر احساس تنبلی چندین سال زندگی شادتر و سالم‌تری برای خود بسازیم؟

در زیر ۴۰ کار مفید برای سلامتی آورده شده که انجام دادن آنها حداکثر ده دقیقه طول خواهند کشید ، فکر می‌کنم برای شروع یک زندگی سالم خوب باشد:سیب - رژیم - لاغری - متر

۱- مسواک بزنید.

۲- ۱۵ تا بشین پاشو بروید.

۳- صاف بنشینید.

۴- یک سیب بخورید.

۵- سرخط های مربوط به سلامتی روزنامه ها را بخوانید.

۶- بایستید و کمی به بدنتان کش و قوس بدهید.

۷- ۱۰ بار وزن را از طرفین روی یکی از پاهایتان بیاندازید.

۸- یک لیوان آب بنوشید.

۹- لبخند بزنید.lunge - ورزش - سلامتی - تندرستی - نرمش

۱۰- یک نقل قول خوب و روحیه بخش توییت کنید.

۱۱- یک نفس عمیق بکشید.

۱۲- ده دقیقه زودتر از خواب بیدار شوید.

۱۳- کمربندتان را ببندید.

۱۴- دست هایتان را بشویید.

۱۵- به مادرتان تلفن کنید.

۱۶- یک دستور غذای خوب و سالم را به دوستانتان بدهید.

۱۷- خودکاری که نمی‌نویسد را دور بیاندازید.

۱۸- هنگام آگهی های بازرگانی تلویزیون ۱۰ تا شنا بروید.

۱۹- کمی فلفل به سالادتان اضافه کنید.

۲۰- کنترل تلویزیون را کمی دور بگذارید تا برای عوض کردن کانال بلند شوید.

۲۱- پنجره‌ای را باز کنید.A glass of water with ice - یک لیوان آب خنک + یخ

۲۲- نظری در یک وبلاگ بنویسید.

۲۳- فرزندانتان را بغل کنید.

۲۴- کمی کرم مرطوب کننده و ویتامینه به دستانتان بزنید.

۲۵- از کسی که لیاقتش را دارد تشکر کنید.

۲۶- لباس هایتان را برای فردا آماده کنید.

۲۷- یک بار به جای چای قهوه بنوشید.

۲۸- کلید هایتان را یک جای مشخص قرار دهید.

۲۹- نامه یا ایمیلی دوستانه برای یکی از دوستانتان بفرستید.

۳۰- به یک موسیقی آرامش بخش گوش دهید و ذهنتان را آزاد کنید.

۳۱- ۱۰ دقیقه استراحت کنید.

۳۲- میز کار و صفحه‌ی نمایشگرتان را تمیز کنید.ترک اعتیاد - سیگار خاموش - ترک سیگار - no smoking

۳۳- پنج دقیقه Free Rice بازی کنید.

۳۳- کمی آجیل بخورید.

۳۴- یکی از دوستان خوبتان را برای یک شام سالم دعوت کنید.

۳۵- یک خوردنی برای فقیری تهیه کنید و به او بدهید.

۳۶- چشمانتان را ببندید و فکر کنید چه چیزهای خوبی در زندگی دارید.

۳۷- این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید.

۳۸- دست و صورتتان را بشویید و ۳ دقیقه از پنجره به دوردست نگاه کنید. (برای چشم مفید است.)

۳۹- برای پرنده ها دانه بریزید.

۴۰- یکی از کار های بالا را همین حالا انجام دهید!

کار های بالا هر کدام به نحوی مفید هستند و باعث سلامتی جسمی ، اجتماعی ، روانی و… می‌شوند. انجام دادن هر کدام از آنها حداکثر ۱۰ دقیقه طول خواهد کشید. پس تنبلی را کنار بگذارید و همین الان چند تا را انتخاب کرده و انجام دهید مثلآ ابتدا لبخند بزنید سپس یک لیوان آب بنوشید سپس یک سیب را در حالی که از پنجره به بیرون نگاه می‌کنید بخورید.

اگر خانه ات آتش گرفت، خود را با آن گرم کن

ضرب المثل اسپانیایی
آزمایشگاه توماس ادیسون در دسامبر1914 آتش گرفت و به کلی سوخت. خسارت از 2 میلیون دلار هم بیشتر بود، ولی ازآنجا که گمان می کردند چون ساختمان با بتون ساخته شده است پس ضد آتش خواهد بود، آن را بیش از 238 هزار دلار بیمه نکرده بودند.
در اوج آتش سوزی، چارلز پسر24 ساله ادیسون در میان دود و آتش دنبال پدرش گشت و آخر دید که او آرام نشسته است و منظره را تماشا می کند. نور آتش روی صورت او افتاده بود و موهای سفیدش در باد تکان می خوردند.
چارلز گفت:
قلبم برای پدر به درد آمد. او آن موقع 67 سال داشت و دیگر جوان نبود و همه چیزش در آتش می سوخت. وقتی مرا دید گفت:
چارلز! مادرت کجاست؟
به او گفتم که نمی دانم ، و او گفت:
برو و پیدایش کن و او را به اینجا بیاور. تا زنده است چنین چیزی را نخواهد دید.
فردا صبح ادیسون به ویرانه های آزمایشگاه خود نگاه کرد و گفت:
مصیبت، ارزش والایی دارد. همه اشتباهات ما سوختند و به هوا رفتند. به شکر خدا می توانیم از نو شروع کنیم.سه هفته بعد از آتش سوزی، ادیسون اولین فونوگراف را اختراع کرد

بدون عنوان

من از نیازموده های خویش و عواقب ِ آنها بی خبرم،
اما می دانم که همین نیازموده در جای خود به خوبی پیشرفت می کند و محکوم به پیروزیست.
*******
اگر می خواهید خدا را بشناسید،
چنان که می خواهید چیستانی بگشایید در پی اش نروید،
بلکه دیده بگشایید و پیرامون ِ خویش را بنگرید،

او را در حال ِ بازی با کودکانتان خواهید دید.
*******
پرسیدم: چه می کنی؟
پاسخ داد:به دشتها می نگرم.
پرسیدم: دیگر چه می کنی؟
گفت: مگر برای دریافتن ِ زندگی همین بس نیست؟!
چنین پاسخ داد مردی که دیوانه اش می خواندند

*******
گسترهء خداوند درون ِ ماست.
پس باید آرام شویم و اجازه دهیم کانون ِ هستیمان آرام گیرد.
آنگاه کشف خواهیم کرد که " عشق " حقیقت دارد.
*******
کیست که بتواند در- آنگاه که رخساره می گشاید -
یا کوه را،
- آنگاه که در پرتو خورشید می خندد -
به اندوه آرد؟!
*******
با آنکه نور ِ روز رو به پایان می رفت،
کنار ِ چرخ ِ بافندگیم نشستم،
تا پارچه ای بافم که خود هرگز آن را نخواهم پوشید.
*******
مردی در راه به جمجمه ای برخورد،
بدان نگریست ایستاد و به اندیشه فرو رفت،
پس گفت: پروردگارا،
تو، تویی و من، من،
تو همواره به گذشت بازمی گردی و من همواره به گناه.
سپس به سجده بیفتاد..
ندا آمد:
سر بردار،
تو، تویی و من، من.
تو همواره به گناه باز می گردی و من همواره به گذشت.
و همان دم آمرزیده شد.
*******
بی شک در نمک نیروی شگفت و مقدسی است.
نیرویی که در اشک ِ ما و در دریا وجود دارد.

*******
در نور ِ " حق " حرکت کن که وزش ِ هیچ بادی خاموشش نمی کند.

 

******
ما همگی از دور به نور ِ خورشید زنده ایم،
اما کدام یک از ما می تواند در خورشید زندگی کند؟

 

*******
اگر در خویش میل ِ به نوشتن سراغ کردی،
- میلی که سر ِ آن را جز اولیا ندانند. -
باید در تو 3 چیز باشد،
شناختی،
هنری،
و سحری.
شناخت ِ موسیقی ِ کلمات.
هنر ِ ساده و بی پیرایه نویسی.
و سحر ِ عشق و علاقه داشتن به آنها که نوشتهء تو را می خوانند.
*******  
تمامی گفته ها از " جبران خلیل جبران" می باشد.
جبران در زندگی من،زمانی که آشفته ترین و سرگشته ترین روزهای دوران نوجوانیم را سپری می کردم برایم نقش ِ پیامبری راستین را ایفا کرد و آشنایی با اندیشه ها و روح ِ بزرگ اش که در نوشته هایش متجلی ست ، آرام آرام از کوره راه های خاص ِ آن دوران گذرم داد و بسیار کمکم کرد.

حالا به پشت ِ سر که می نگرم،می بینم که آرزویی در دلم نهفته است پس از اینهمه سال که جز سفر به زادگاه ِ او در شمال لبنان و دیدن و درک کردن ِ جایی نیست که در آنجا آرام گرفته است.
 

صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو

  صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو

یا که از دیدن تو سیر شود بعد برو

ای کبوتر به کجا قدر دگر تاب بیار

آسمان پای پرت پیر شود بعد برو

خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد
باش تا خواب تو تعبیر شود بعد برو

مرگ

و نترسیم

            

 

             از مرگ

                  

 

                      مرگ پایان کبوتر نیست